عنوان : ( منشا ناکامی غربی ها در تحلیل انقلاب اسلامی ایران )
نویسندگان: محمدرضا جواهری ,
بر اساس تصمیم نویسنده مقاله دسترسی به متن کامل برای اعضای غیر دانشگاه ممکن نیست
چکیده
انقلاب اسلامی ایران به عنوان مهم ترین و بزرگ ترین پدیده سیاسی و اجتماعی آخر قرن چهاردهم هجری قمری و رُبع آخر قرن بیستم میلادی، در طی قریب به سه دهه حیات و پایداری، همواره مورد توجه پژوهشگران و دانشمندان، متخصصان علوم سیاسی و کارشناسان علوم اجتماعی و جامعه شناسان و علاقه مندان به تحلیل انقلاب ها، قرار داشته است. این انقلاب عرصه جدیدی برای آزمون و ارزیابی فرضیهها و نظریههای مرسوم و رایج در علوم سیاسی، علوم اجتماعی و جامعه شناسی فراهم آورد. روشن است که فرضیههای کهنه و رایج که برای تحلیل انقلابهای مدرن غیرمذهبی و ضدمذهبی ارائه شده، توانایی تحلیل این پدیده منحصر به فرد و استثنایی و بی نظیر را ندارند; چرا که یک انقلاب مذهبی را نمی توان با معیارهای کاملا غیرمذهبی تحلیل کرد. متدلوژی متداول در غرب و شرق، که آلوده به سکولاریزم و لائیزم است، به هیچ وجه توانایی تحلیل انقلاب اسلامی ایران را نداشته و نخواهد داشت; تحولات دو جامعه متفاوت با زیربناهای مختلف، بلکه متضاد را نمی توان با کمک روشها و معیارهای ثابت و یکسان تفسیر و تحلیل کرد. متأسفانه علی رغم تفاوتهای بنیادی و ماهوی تاریخ و فرهنگ و تمدّن جهان اسلام و ایران اسلامی با تاریخ و فرهنگ و تمدّن غرب و کشورهایی نظیر فرانسه، روسیه، چین، کوبا و نیکاراگوئه، باز هم تحوّلات تاریخی، اجتماعی و سیاسی جهان اسلام بر اساس همان معیارها و ضوابط و روشهای خاص تحولات دنیای غرب مورد مطالعه قرار می گیرند. این کار، چه توسط مستشرقان و خاورشناسان و کارشناسان غربی صورت گیرد و چه دانشمندان و مفسّران مسلمانِ مرعوب و غربزده، گمراه کننده است و آنان را از شناخت واقعیتها و حقایق باز می دارد.