عنوان : نظریه شناخت در فلسفه ملاصدرا
تکوین شاخه علمی مستقلی به نام «معرفت شناسی» یا «شناخت شناسی» (Theory of knowledge؛ Epistemology یا Gnostology) سابقه طولانی در تاریخ تفکر فلسفی ندارد. این دانش به عنوان یک شاخه مستقل، نتیجه تحقیقات فلاسفه متأخر اروپا است. فیلسوفان مسلمان دانش مستقلی در معرفتشناسی به وجود نیاوردهاند، اما همگی از مسائل این علم در خلال فروع دیگر گفتگو کردهاند. این مباحثات در آثار ایشان به آن اندازه زیاد است که اگر اکثر سرفصلهای مهم معرفتشناسی نظیر امکان معرفت، ماهیت شناخت، فرایند پیدایش ادراکات، مطابقت و واقع نمایی آنها با متعلّقات خارجی؛ ملاک مطابقت و معنای صحیح آن، اقسام و مراتب علم، راههای حصول علم، رابطه علم با معلوم بالعرض، رابطه علم با معلوم بالذات و رابطه علم با فاعل شناسایی و موضوعات دیگر برآنها عرضه شود، امکان استخراج نظام معرفتشناختی کامل و منسجمی از آنها ـ که در عرض نظریات معرفت شناختی دیگران قابل ارائه باشد ـ هست. به خصوص حکیم الهی و فیلسوف بزرگ عالم اسلام صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی (979-1050ق.) معروف به «ملاصدرا» در جامعترین اثر فلسفی خود یعنی کتاب «الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة» باب مستقلی را به مباحث علم و ادراک اختصاص داده است. او در مرحله دهم از امور عامه این کتاب با عنوان «فی العقل و المعقول» در ضمن 39 فصل عالیترین تحلیلهای فلسفی را در باره سه رکن اساسی هر شناختی یعنی: علم، عالم و معلوم، ارائه کرده است که نشان از اهمیت این مسأله در نزد او و گامی در جهت استقلال بخشی به مباحث شناختشناسی در فلسفه اسلامی میباشد. کتاب حاضر شرحی تحقیقی بر این بخش از کتاب اسفار میباشد. عبارات کتاب با مراجعه به آثار دیگر ملاصدرا و حتی المقدور شارحان آثار او از متقدمان و متأخران به صورت جزء به جزء به دور از اختصار مضرّ و اطناب مملّ، مورد شرح قرار گرفته است. آراء فلاسفه قبل از ملاصدرا و پیشینه بحث نیز در موارد مهمتر گزارش شده است. امید است مطالعه این شرح برای پژوهشگران علوم عقلی و معرفتشناسان حوزه مطالعات تطبیقی سودمند باشد.
شناخت شناسی - ملاصدرا - علم - عالم - معلوم, شناخت شناسی - ملاصدرا - علم - عالم - معلوم