عنوان : ( رابطه دولت و جامعه در عصر صفوی در پرتو نظریه جوئل میگدال )
نویسندگان: Hasan Baratipour , Ahoura Rahbar , مرتضی منشادی ,بر اساس تصمیم نویسنده مقاله دسترسی به متن کامل برای اعضای غیر دانشگاه ممکن نیست
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه دولت و جامعه در عصر صفوی در پرتو نظریه جوئل میگدال است. در پاسخ به این سؤال که با توجه به الگوی میگدال، چه رابطهای میان دولت و جامعه در دورهی صفویه وجود داشته است؟ این فرضیه مطرح گردید که در این دوره، نقش ویژهی روحانیان و نیروهای قزلباش، بیانگر عدم انحصاری بودن نهاد دولت و پیچیدگی روابط دولت و جامعه بوده، و دولت قوی بهسوی دگرگونی شکل نگرفته است. با رویکردی جامعهشناسانه، در چارچوب ملاحظهی نظری میگدال و در قالب روشی کیفی از دولت و جامعه ایران عصر صفوی، با استفاده از روش گردآوری اسنادی اطلاعات، مشخص شد که در ساختار دینسالارانه و دیوانسالارانهی دولت صفوی، روحانیان بهعنوان واسط شاه و مردم، و نیروهای قزلباش بهعنوان نیروی نظامی عمل میکردند؛ نقش ویژهی آنها، بیانگر عدم انحصاری بودن نهاد دولت و پیچیدگی روابط دولت و جامعه بوده است. از مهمترین دلایل شکلگیری دولت ضعیف در این دوره، میتوان به سطوح بالای کنترل اجتماعی، مقابله با تهاجمات خارجی، استخراج منابع و سازماندهی مردم در جهت تحول اجتماعی اشاره نمود. همچنین توزیع منابع، بهصورت گسترده و شبکهای نبوده و با کندی صورت گرفته است. بنابراین، به دلیل شکلگیری شبکهها و گروههای قدرت در جامعه، دولت قوی بهسوی تغییر و دگرگونی شکل نگرفته و توسط شبکههای قدرت محدود گردیده است.