عنوان : ( من آنگلوالاغ نیستم )
نویسندگان: محسن خلیلی ,چکیده
گره کور عرصۀ سیاست در سالهای پیشاکودتای سوم اسفند1299 چنان بود که به مخیّلۀ سیدحسن مدرّس هم فکرِ کودتا رسوخ کرده بود. اگر مدرّس (که از محبوبترین رجالِ جمهوری اسلامی است؛ معمّم است و سیّد است و از اهالی سیاست است و جملۀ مشهورش که «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست» یکی از بنیادهای حکومت است) بهجای رضاخان کودتا کرده بود، اکنون چه تحلیلهایی دربارۀ اقدام او وجود داشت؟ کودتای1299، هم آغاز است و هم پایان؛ چرخشگاهی است در تاریخ ایران و نوعی فصل تمایز بهشمار است. سالهای پسامشروطه را بینظمی و بیدولتی و جداییخواهی و گردنکشی و هرجومرج فراگرفته بود؛ نظمِ قدیم فروریخته بود و نظم جدید برقرار نشده بود. بیقانونی قانون بود و بیهنجاری بهتماممعنا بود؛ جامعۀ چندپارچه دچار بیهنجاری بود. رهآوردِ جنگ جهانی اول اشغال و گرسنگی و بیماری و مرگ و دولت فروپاشیده بود. آه و فغان ازهرسو برخاسته بود؛ برای کودتا، اگر رضا هم نبود، به دیگری رضا میدادند ازبس که همه در جستوجوی نادر و آقامحمدخان و بیسمارک و ناپلئون بودند و میدانستند که جامعه در منازعۀ «دموکراسی برای یک لایۀ نازک یا یک کشور یکپارچه» به مشت آهنین نیازمند است. کوتاه آنکه، میتوان تحلیلِ رویداد تاریخی را به واژگانِ نابهنجار (مزدور و سرسپرده و دستنشانده و نوکر و اجانب و بیگانه و عامل) نیالود و از استقلالجویی و بیگانهناپرستی و میهندوستی و نجات کشورِ در آستانۀ فروپاشی، سخن بهمیان آورد؛ زیرا حق آن است که یکصد سال پس از کودتا، نه از سرِ ناچاری، بل از سرِ واقعیتبینی، بایست از ناگزیر بودنِ کودتا سخن گفت. دربارۀ کودتای سوم اسفند1299، با استعانت و گرتهبرداری از گزارۀ «به گفته بنگر نه به گویندۀ آن»، میتوان نوشت که «به کودتا بنگر نه به کودتاگر».
کلمات کلیدی
, ایران, تاریخ معاصر, رضاخان, کودتای سوم اسفند@article{paperid:1093500,
author = {خلیلی, محسن},
title = {من آنگلوالاغ نیستم},
journal = {نگاه نو},
year = {2023},
volume = {32},
number = {136},
month = {March},
issn = {2322-5947},
pages = {109--120},
numpages = {11},
keywords = {ایران، تاریخ معاصر، رضاخان، کودتای سوم اسفند},
}
%0 Journal Article
%T من آنگلوالاغ نیستم
%A خلیلی, محسن
%J نگاه نو
%@ 2322-5947
%D 2023